شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ , 23 November 2024

تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۰۰
ساعت انتشار : ۹:۵۳ ب.ظ
چاپ مطلب

محمد سرور رجایی و نقض مشهورات مدیریت فرهنگی

نویسنده : سید رسول منفرد

به محمدسرور رجایی چندان صفت «هنرمند» اطلاق نمی‌شد. آن‌جا که می‌گفتند نیز بیشتر به‌خاطر شاعرانگی بود نه آنچه در تاریخ شفاهی، باغ، مستندسازی، رسانه، ادبیات یا ۴۰ سال قبل در میدان جهاد سرود.

اگرچه داغ محمدسرور رجایی سخت و جایگزینی‌اش سخت‌تر است، اما او دلگرمی‌هایی مهم و تسلابخش به ما هدیه کرده است. یکی از این دلگرمی‌ها، راه‌هایی بود که نخستین‌بار گشود؛ از جمله طرح تاریخ شفاهی افغانستان و قصه‌ی «خون‌شریکی» دو ملت همسایه. دیگر دلگرمی تسلابخش او، به یادگار گذاشتن شخصیت و تجربه‌ای بود که پیش از خودش در اختیار نداشتیم. حالا جبهه فرهنگی انقلاب و حتی جبهه مقاومت، یک تجربه و اندوخته بسیار گرانبها به نام «محمدسرور رجایی» را در اختیار دارد. از جمله‌ی این اندوخته‌ها، مشهوراتی است که بسیاری از ما در حوزه فرهنگ و هنر پذیرفته‌ایم، اما محمدسرور رجایی در زندگی و فعالیت‌های خود آن‌ها را به چالش کشید و حتی نقض کرد:


صعوبت و مقاومت‌

می‌توان زندگی دشوار و صعبی داشت و همزمان رنج نامهربانی خودی‌ها را تحمل کرد، اما همچنان مقاوم بود و انقلابی ماند. رجایی شدیداً از شرایط و قواعد سخت‌گیرانه برای مهاجران گله داشت، اما این‌ها در اراده و همّ انقلابی‌اش اختلالی ایجاد نکرد. البته او از جانب برخی از هم‌وطن‌هایش نیز کم، ناملایمتی ندید. برچسب‌هایی به او زده شدکه خیلی‌ها اگر در موقعیت او قرار می‌گرفتند نتیجه چیز دیگری می‌شد. محمدسرور رجایی سطح توقع ما را از توان خودمان و دیگران مقابل دشواری‌ها و نامهربانی‌ها بالا برد.

پیشرفت در موضع محدودیت

از مهم‌ترین هنرمندی‌های محمدسرور رجایی این بود که نه‌تن‌ها مقابل محدودیت‌ها مقاوم ماند، بلکه دقیقاً در همان موضع به توفیق رسید. مهم‌ترین محدودیتِ پیشِ روی محمدسرور رجایی، مسافرت و تردد بود و او دقیقاً در حوزه‌ای از تاریخ شفاهی خط‌شکنی کرد و به توفیق رسید که مستلزم مسافرت‌های متعدد بود. این پدیده مرسومی نیست و تأمل در آن می‌تواند معادلات ذهنی ما را به‌هم بریزد.

محمدسرور رجایی و نقض مشهورات مدیریت فرهنگی


فن مشاهده‌گری

محمدسرور رجایی از دل تاریخ نزدیک، سوژه‌ها و قصه‌هایی را یافت و دید که ما از مشاهده و کشف آن‌ها ناتوان بودیم. نتایج تحقیقات او البته نشان داد رزمندگان افغانستانی دفاع مقدس اصلاً کم نیستند و به حدود ۳ هزار نفر شهید و هزاران مجروح و جانباز می‌رسند. وقتی چنین سوژه مهم و بزرگی از دید بسیاری از ما مخفی می‌ماند و همزمان کف‌گیر قصه و سوژه‌ی بسیاری از نهاد‌های فرهنگی به تهِ دیگ می‌رسد محمدسرور رجایی گویی تا ابد در گوش ما «سیروا فی‌الأرض» می‌خواند که چشم‌ها را بگشایید، از ورای پیش‌فرض‌ها، بنگرید تا گنج‌های پنهان تاریخ خود و جهان را کشف کنید.


تقدم مسئله بر هنر

به محمدسرور رجایی چندان صفت «هنرمند» اطلاق نمی‌شد. آن‌جا که می‌گفتند نیز بیشتر به‌خاطر شاعرانگی بود نه آنچه در تاریخ شفاهی، باغ، مستندسازی، رسانه، ادبیات یا ۴۰ سال قبل در میدان جهاد سرود. خوب که نگاه کنیم می‌بینیم نه‌فقط رجایی را، که ما اصولاً این‌گونه از «هنر» و هنرمندی را دست‌کم گرفته‌ایم. جهان امروز از قضا بیشتر به چنین هنرمندان خط‌شکنی نیاز دارد که هنرشان را به هر جا و هر شاخه که ملت‌ها نیاز دارند برسانند نه آن‌ها که افسار خود را دست جایزه‌ها، جشنواره‌ها و القاب پرطمطراق داده‌اند و مدام پشت دوربین‌ها یا قلم‌هایی هستند که فرسنگ‌ها با میدان و معرکه فاصله دارد.


تشکل بزرگ، تشکیلات کوچک


محمدسرور رجایی بی‌آنکه تشکیلات، دفتر و منشی‌ای داشته باشد توانست با جامعه بزرگی از عناصر اندیشه‌ای و رسانه‌ای و مردمی جبهه شود، پروژه تاریخ شفاهی افغانستان را راهبری کند، از آن خروجی‌های متعدد بگیرد و همه را به تحسین وادار سازد. این پیام صریحی برای مدیران و سیاست‌گذاران فرهنگی کشور است و به آن‌ها ایده متفاوتی ـ نسبت به آنچه رایج است ـ در خصوص طراحی تشکل‌های فرهنگی ارائه می‌کند؛ ایده‌ای که به‌جای پول، تشکیلات وسیع و نیروی انسانی متعدد، از دل جهاد، اندیشه و ابتکار می‌گذرد.