پيشگفتار
تاريخ اسلام مشحون حقايق تلخ و شيرين درسآموزي است که هرکدام در جايگاه خود داراي ويژگيهاي منحصر به خود بوده و براي همهي ابناء بشر چون چراغي منور، روشنکننده مسير زندگي در مسائل فردي و جمعي است.
داستان مسيحيان نجران در مواجهه با رسول رحمت و مهر و آل کساء عليهمالسلام که در قرآن کريم به صورت صريح و روشن به آن اشاره شده است يکي از برجستهترين و منحصربه فردترين موضوعات تاريخي است که حقانيت دين مبين اسلام و حتي مکتب حقهي تشيع و امامت و ولايت اميرمؤمنان علي عليهالسلام در آن بسان خورشيد تابان نمايان است.
شصت و یکمين آيه شريفه از سوره مبارکهي آلعمران که در جریان «مباهله»ي حضرت پیامبر اعظم صليالله عليه و آله و سلم با مسیحیان نجران نازل شده و مشهور به آیه «مباهله» است، يکي از موضوعات تاريخي برجسته و روشن در تاريخ اسلام به شمار ميآيد. اين آيه شريفه از روشنترین دلایل قرآنی بر فضیلت اهل بیت عصمت و طهارت و به ویژه امیر مؤمنان، علي عليهالسلام است.
در این آیه آمده است: «… فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمُْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتهَِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلىَ الْکَذِبِین».
… به آنها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم».
علمای شیعه، به اتفاق، با استناد به قرائن درونمتنی و برونمتنی مصداق «انفسنا» را علی عليهالسلام به تنهایی یا حضرت محمد صليالله عليه و آله و سلم و علی عليهالسلام میدانند. اما دانشمندان سنی در اینباره اختلاف نظر دارند. بخش اعظم آنها با توجه به روایات مربوط به شأن نزول آیه هماهنگ با دانشمندان شیعه، مصداق آن را علی عليهالسلام به تنهایی یا پیامبر اعظم صليالله عليه و آله و سلم و علی عليهالسلام شمردهاند. شیعیان به موجب این آیه امير مؤمنان علی عليهالسلام را برترین انسان پس از پیامبر اکرم صليالله عليه و آله و سلم دانسته و به همین دلیل با حضور او احدی را شایسته رهبری امت اسلام نمیدانند، همانطور که با حضور شخص پیامبر کسی را شایسته رهبری نمیدانند. اما برخي از دانشمندان اهل سنت با این استدلال مخالفت کرده و شبهاتی درافکندهاند.
مباهله[۱] در لغت:
مباهله در اصل از ماده «بهل» به معناى رها کردن و قید و بند را از چیزى برداشتن است . و گاهى به معناى «هلاکت و لعن و دورى از خدا » است . و این نیز از نتایج رها شدن و واگذار شدن بنده به حال خود است .
مباهله در اصطلاح:
مباهله در اصطلاح به معناى نفرین کردن دو طرف به یکدیگر است ؛ به این ترتیب که افرادى که با هم درباره یک مسئله مهم مذهبی گفت وگو دارند، در صورتى که یکى از طرفین قانع نشوند، در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرع کنند و از او بخواهند که دروغ گو را رسوا سازد و مجازات کند. بر اساس آیهي مباهله، وقتى مسیحیان نجران از روى لجاجت و عناد سخن پیامبر را درباره یگانگى آفریدگار و شخصیت حضرت عیسی علیهالسلام نپذیرفتند، خداوند به پیامبر دستور داد كه آنان را براى نفرین بر ضد یكدیگر بخواند و هر دو گروه در برابر هم بایستند و از خدا بخواهند كه هر كس در این موضوع دروغگو است، خداوند بر او غضب كند.
طبق روایات پرشمارى از شیعه و سنى، رسول خدا صلى الله علیه و آله در صبح روز مقرر تشريف آوردند؛ در حالى كه امام حسین علیهالسلام را در آغوش داشت و دست امام حسن علیهالسلام را گرفته بود و حضرت فاطمه و امام على بن ابيطالب علیهماالسلام در پشت سر آن حضرت حركت مىكردند.
حضرت به آنها فرمود: وقتى من دعا كردم، شما آمین بگویید.
وقتى بزرگ مسیحیان چنین دید، خطاب به همراهانش گفت: اى گروه نصارا! همانا صورتهایى را مىبینم كه اگر از خدا بخواهند كوه را از جاى بَركَند، مىكَنَد. مباهله نكنید كه نابود مىشوید؛ آنگاه آنان تسلیم پیامبر شدند و به پرداخت جزیه گردن نهادند.
در تفسير نمونه آمده است[۲]:
فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ
هر گاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم».
شأن نزول:
گفتهاند كه اين آيه و آيات قبل از آن درباره هيإت نجرانى مركب از عاقب و سيد و گروهى كه با آنها بودند نازل شده است، آنها خدمت پيامبر ص رسيدند و عرض كردند:
آيا هرگز ديدهاى فرزندى بدون پدر متولد شود، در اين هنگام آيه« إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اللَّهِ …» نازل شد و هنگامى كه پيامبر ص آنها را به مباهله دعوت كرد. آنها تا فرداى آن روز از حضرتش مهلت خواستند و پس از مراجعه، به شخصيتهاى نجران، اسقف (روحانى بزرگشان) به آنها گفت: «شما فردا به محمد ص نگاه كنيد، اگر با فرزندان و خانوادهاش براى مباهله آمد، از مباهله با او بترسيد، و اگر با يارانش آمد با او مباهله كنيد، زيرا چيزى در بساط ندارد، فردا كه شد پيامبر ص آمد در حالى كه دست على بن ابى طالب ع را گرفته بود و حسن و حسين ع در پيش روى او راه مىرفتند و فاطمه ع پشت سرش بود، نصارى نيز بيرون آمدند در حالى كه اسقف آنها پيشاپيش آنان بود هنگامى كه نگاه كرد، پيامبر ص با آن چند نفر آمدند، در باره آنها سؤال كرد به او گفتند: اين پسر عمو و داماد او و محبوبترين خلق خدا نزد او است و اين دو پسر، فرزندان دختر او از على عليهالسلام هستند و آن بانوى جوان دخترش فاطمه عليهاالسلام است كه عزيزترين مردم نزد او، و نزديكترين افراد به قلب او است …
سيد به اسقف گفت: «براى مباهله قدم پيش گذار».
گفت: نه، من مردى را مىبينم كه نسبت به مباهله با كمال جرأت اقدام مىكند و من مىترسم راستگو باشد، و اگر راستگو باشد، به خدا يك سال بر ما نمىگذرد در حالى كه در تمام دنيا يك نصرانى كه آب بنوشد وجود نداشته باشد. اسقف به پيامبر اسلام ص عرض كرد: « اى ابوالقاسم! ما با تو مباهله نمىكنيم بلكه مصالحه مىكنيم، با ما مصالحه كن». پيامبر ص با آنها مصالحه كرد كه دو هزار حله (يك قواره پارچه خوب لباس) كه حداقل قيمت هر حلهاى چهل درهم باشد، و عاريت دادن سى دست زره، و سى شاخه نيزه، و سى رأس اسب، در صورتى كه در سرزمين يمن، توطئهاى براى مسلمانان رخ دهد، و پيامبر ص ضامن اين عاريتها خواهد بود، تا آن را بازگرداند و عهدنامهاى در اين زمينه نوشته شد.
و در روايتى آمده است اسقف مسيحيان به آنها گفت: «من صورتهايى را مىبينم كه اگر از خداوند تقاضا كنند كوهها را از جا بركند چنين خواهد كرد هرگز با آنها مباهله نكنيد كه هلاك خواهيد شد، و يك نصرانى تا روز قيامت بر صفحه زميننخواهد ماند».
مباهله با مسيحيان نجران
اين آيه به دنبال آيات قبل و استدلالى كه در آنها بر نفى خدا بودن مسيح عليهالسلام شده بود، به پيامبر صليالله عليه و آله و سلم دستور مىدهد: «هرگاه بعد از علم و دانش كه (در باره مسيح) براى تو آمده (باز) كسانى با تو در آن به محاجه و ستيز برخاستند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت مىكنيم و شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت مىنماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود (كسانى كه به منزله جان هستند) دعوت مىكنيم، شما هم از نفوس خود دعوت كنيد، سپس مباهله مىكنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار مىدهيم» (فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ).
ناگفته پيدا است منظور از «مباهله» اين نيست كه اين افراد جمع شوند و نفرين كنند و سپس پراكنده شوند زيرا چنين عملى به تنهايى هيچ فايدهاى ندارد، بلكه منظور اين است كه اين نفرين مؤثر گردد، و با آشكار شدن اثر آن، دروغگويان به عذاب گرفتار شوند و شناخته گردند.
به تعبير ديگر، گرچه در اين آيه به تاثير و نتيجه مباهله تصريح نشده اما از آنجا كه اين كار به عنوان آخرين« حربه»، بعد از اثر نكردن« منطق و استدلال»، مورد استفاده قرار گرفته دليل بر اين است كه منظور ظاهر شدن اثر خارجى اين نفرين است نه تنها يك نفرين ساده.
صورت صلح نامه
هیأت نمایندگی نجران، از پیامبر درخواست کردند که مقدار مالیات سالانه آنان، در نامه نوشته شود و در آن نامه امنیت منطقه «نجران»، از طرف پیامبر تضمین گردد. امیرمؤمنان علي عليهالسلام به فرمان پیامبر اعظم صليالله عليه و آله و سلم نامه زیر را نوشت:
به نام خداوند بخشنده مهربان: این نامهای است از محمد رسول خدا، به ملت نجران و حومه آن. حُکم و داوری محمد درباره تمام املاک و ثروت ملت نجران این شد که: اهالی «نجران» هر سال دوهزار لباس که قیمت هر یک از چهل درهم تجاوز نکند به حکومت اسلامی بپردازند. آنان می توانند نیمی از آن را در ماه صفر، و نیم دیگر را در ماه رجب پرداخت کنند و هرگاه از ناحیه «یمن»، آتش جنگ شعله ور گشت باید ملت نجران به عنوان همکاری با دولت اسلامی، سی زره، سی اسب، سی شتر، به صورت عاریه مضمونه در اختیار سپاه اسلام بگذارند و پذیرایی نمایندگان پیامبر در سرزمین نجران به مدت یک ماه، بر عهده آنان است.
و هر موقع نماینده ای از ناحیه وی به سوی آنان آمد؛ باید از او پذیرایی نمایند و جان و مال و سرزمینها و معابد ملت نجران در امان خدا و رسول او است؛ مشروط بر اینکه از هم اکنون، از هر نوع رباخواری خودداری کنند و در غیر این صورت ذمه محمد از آنان بری بوده، تعهدی در برابر آنان نخواهد داشت.
این نامه روی پوست سرخی نوشته شد و دو نفر از یاران پیامبر به عنوان گواه زیر آن را امضاء نمودند. سرانجام، پیامبر نامه را مهر نمود و به سران هیأت داد.
برخي نکات آيه مباهله:
۱) دعوت به مباهله يك دليل روشن بر حقانيت پيامبر اعظم صليالله عليه و آله و سلم
در آيه مشهور به مباهله خداوند به پيامبر خود دستور مىدهد كه هرگاه پس از استدلالات روشن پيشين كسى درباره عيسى عليهالسلام با تو گفتگو كند، و به جدال برخيزد، به او پيشنهاد « مباهله» كن كه فرزندان و زنان خود را بياورد و تو هم فرزندان و زنان خود را دعوت كن و دعا كنيد تا خداوند دروغگو را رسوا سازد.
مسأله «مباهله» به شكل فوق شايد تا آن زمان در بين عرب سابقه نداشت و راهى بود كه صد در صد حكايت از ايمان و صدق دعوت پيامبر ص مىكرد. چگونه ممكن است كسى كه به تمام معنى به ارتباط خويش با پروردگار ايمان نداشته باشد وارد چنين ميدانى گردد؟ و از مخالفان خود دعوت كند بياييد با هم به درگاه خدا برويم و از او بخواهيم تا دروغگو را رسوا سازد، و شما به سرعت نتيجه آن را خواهيد ديد كه چگونه خداوند دروغگويان را مجازات مىكند، مسلما ورود در چنين ميدانى بسيار خطرناك است زيرا اگر دعاى او به اجابت نرسد و اثرى از مجازات مخالفان آشكار نشود نتيجهاى جز رسوايى دعوت كننده نخواهد داشت، چگونه ممكن است آدم عاقل و فهميدهاى بدون اطمينان به نتيجه، در چنين مرحلهاى گام بگذارد؟ از اينجا است كه گفتهاند دعوت پيامبر ص به مباهله، يكى از نشانههاى صدق دعوت و ايمان قاطع او است، قطع نظر از نتايجى كه بعدا از مباهله به دست آمد.
در روايات اسلامى وارد شده هنگامى كه پاى مباهله به ميان آمد نمايندگان مسيحيان نجران از پيامبر مهلت خواستند تا در اين باره بينديشند، و با بزرگان خود به شور بنشينند، نتيجه مشاوره آنها كه از يك نكته روانشناسى سرچشمه مىگرفت اين بود كه به نفرات خود دستور دادند اگر مشاهده كرديد محمد با سر و صدا و جمعيت و جار و جنجال به مباهله آمد با او مباهله كنيد و نترسيد، زيرا حقيقتى در كار او نيست كه متوسل به جار و جنجال شده است، و اگر با نفرات بسيار محدودى از خاصان نزديك و فرزندان خردسالش به ميعادگاه آمد بدانيد كه او پيامبر خداست و از مباهله با او پرهيز کنيد كه خطرناك است! آنها طبق قرار قبلى به ميعادگاه رفتند. ناگاه ديدند كه پيامبر فرزندانش حسن و حسين عليهماالسلام را در پيش رو دارد، و على و فاطمه عليهماالسلام همراه او هستند و به آنها سفارش مىكند هر گاه من دعا كردم شما «آمين» بگوييد، مسيحيان هنگامى كه اين صحنه را مشاهده كردند سخت به وحشت افتادند، و از اقدام به مباهله خوددارى كرده، حاضر به «مصالحه» شدند و به شرايط «ذمه» و پرداختن ماليات (جزيه) تن در دادند.
۲) « مباهله» سند زندهاى براى عظمت اهل بيت عليهمالسلام
غالب مفسران و محدثان شيعه و اهل تسنن تصريح كردهاند كه آيه مباهله در حق اهل بيت پيامبر صليالله عليه و آله و سلم نازل شده است و پيامبر تنها كسانى را كه همراه خود به ميعادگاه برد فرزندانش حسن و حسين عليهماالسلام و دخترش فاطمه سلامالله عليها و على عليهالسلام بودند، بنا بر اين منظور از «ابناءنا» در آيه منحصراً «حسن و حسين» عليهماالسلام هستند، همانطور كه منظور از «نساءنا» فاطمه عليهاالسلام، و منظور از «انفسنا» تنها على عليهالسلام بوده است و احاديث فراوانى در اين زمينه نقل شده است.
ولى بعضى از مفسران اهل تسنن كه كاملا در اقليت هستند كوشيدهاند كه ورود احاديث را در اين زمينه انكار كنند، مثلا نويسنده تفسير «المنار» در ذيل آيه مىگويد: «اين روايات همگى از طرق شيعه است، و هدف آنها مشخص است، و آنها چنان در نشر و ترويج اين احاديث كوشيدهاند كه موضوع را، حتى بر بسيارى از دانشمندان اهل تسنن مشتبه ساختهاند»!!
اما مراجعه به منابع اصيل اهل تسنن نشان مىدهد كه على رغم پندارهاى تعصبآلود نويسنده «المنار» بسيارى از طرق اين احاديث به «شيعه و كتب شيعه» هرگز منتهى نمىشود، و اگر بنا باشد ورود اين احاديث را از طرق اهل تسنن انكار كنيم ساير احاديث آنها و كتبشان نيز از درجه اعتبار خواهد افتاد.
براى روشن شدن اين حقيقت قسمتى از روايات آنان را در اين باب با ذكر مدارك در اينجا مىآوريم: «قاضى نوراللَّه شوشترى» در جلد سوم از كتاب نفيس «احقاق الحق» طبع جديد صفحه ۴۶ چنين مىگويد: «مفسران در اين مسئله اتفاق نظر دارند كه «ابناءنا» در آيه فوق اشاره به حسن و حسين عليهماالسلام و « نساءنا» اشاره به فاطمه عليهاالسلام و «انفسنا» اشاره به على عليهالسلام است. سپس (در پاورقى كتاب مزبور) در حدود شصت نفر از «بزرگان اهل سنت» ذكر شدهاند كه تصريح نمودهاند آيه مباهله درباره اهل بيت عليهمالسلام نازل شده است. …
مفسران و محدثان و مورخان شيعه نيز عموما در نزول اين آيه در باره اهل بيت عليهمالسلام اتفاق نظر دارند، در تفسير «نور الثقلين» روايات فراوانى در اين زمينه نقل شده است.
از جمله به نقل از كتاب «عيون اخبار الرضا» در باره مجلس بحثى كه مامون در دربار خود تشكيل داده بود، اين چنين مىنويسد: امام على بن موسى الرضا عليهالسلام فرمود: «خداوند پاكان بندگان خود را در آيه مباهله مشخص ساخته است و به پيامبرش چنين دستور داده: فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا … و به دنبال نزول اين آيه، پيامبر، «على» و« فاطمه» و «حسن» و «حسين» عليهمالسلام را با خود به مباهله برد … اين مزيتى است كه هيچ كس در آن بر اهل بيت عليهمالسلام پيشى نگرفته، و فضيلتى است كه هيچ انسانى به آن نرسيده، و شرفى است كه قبل از آن هيچ كس از آن برخوردار نبوده است».
۳) پاسخ به يك سؤال
در اينجا سؤال معروفى است كه فخر رازى و بعضى ديگر در باره نزول آيه در حق اهل بيت علهيمالسلام ذكر كردهاند كه چگونه ممكن است منظور از« ابناءنا» (فرزندان ما) حسن و حسين علهيمالسلام باشد، در حالى كه« ابناء» جمع است و جمع بر دو نفر گفته نمىشود، و چگونه ممكن است«نسائنا» كه معنى جمع دارد تنها بر بانوى اسلام فاطمه ع اطلاق گردد؟ و اگر منظور از« انفسنا» تنها على ع است چرا به صيغه جمع آمده است؟!
پاسخ:
اولاً؛ همانطور كه قبلا به طور مشروح ذكر شد اجماع علماى اسلام و احاديث فراوانى كه در بسيارى از منابع معروف و معتبر اسلامى اعم از شيعه و سنى در زمينه ورود اين آيه در مورد اهل بيت ع به ما رسيده است و در آنها تصريح شده پيغمبر ص غير از على ع و فاطمه ع و حسن و حسين ع كسى را به مباهله نياورد، قرينه آشكارى براى تفسير آيه خواهد بود، زيرا مىدانيم از جمله قرائنى كه آيات قرآن را تفسير مىكند سنت و شان نزول قطعى است.
بنا بر اين، ايراد مزبور تنها متوجه شيعه نمىشود. بلكه همه دانشمندان اسلام بايد به آن پاسخ گويند.
ثانياً؛ اطلاق «صيغه جمع» بر «مفرد» يا بر «تثنيه» تازگى ندارد، و در قرآن و غير قرآن از ادبيات عرب و حتى غير عرب اين معنى بسيار است.
توضيح اينكه: بسيار مىشود كه به هنگام بيان يك قانون، يا تنظيم يك عهدنامه، حكم به صورت كلى و به صيغه جمع آورده مىشود، و مثلا در عهدنامه چنين مىنويسند كه: مسئول اجراى آن امضاء كنندگان عهدنامه و فرزندان آنها هستند، در حالى كه ممكن است يكى از دو طرف تنها يك يا دو فرزند داشته باشد، اين موضوع هيچگونه منافاتى با تنظيم قانون يا عهدنامه به صورت «جمع» ندارد.
خلاصه اينكه: ما دو مرحله داريم «مرحله قرارداد» و «مرحله اجرا» در مرحله قرارداد، گاهى الفاظ به صورت جمع ذكر مىشود تا بر همه مصاديق تطبيق كند، ولى در مرحله اجرا ممكن است مصداق، منحصر به يك فرد باشد، و اين انحصار در مصداق منافات با كلى بودن مسئله ندارد.
به عبارت ديگر پيغمبر اكرم ص موظف بود طبق قراردادى كه با نصاراى نجران بست همه فرزندان و زنان خاص خاندانش و تمام كسانى را كه به منزله جان او بودند همراه خود به مباهله ببرد، ولى اينها مصداقى جز دو فرزند و يك زن و يك مرد نداشت.
۴) نوههاى دخترى فرزندان ما هستند
از نکات مهم و برجسته آيهي مباهله اين است که به فرزندان دختر نيز حقيقتاً «ابن» گفته مىشود بر خلاف آنچه در جاهليت مرسوم بود كه تنها فرزندان پسر را فرزند خود مىدانستند، و مىگفتند:
بنونا بنو ابنائنا و بناتنا
بنوهن ابناء الرجال الأباعد
يعنى، فرزندان ما تنها پسرزادههاى ما هستند اما دخترزادههاى ما- فرزندان مردم بيگانه محسوب مىشوند نه فرزندان ما! اين طرز تفكر مولود همان سنت غلطى بود كه در جاهليت عرب دختران و زنان را عضو اصلى جامعه انسانى نمىدانستند و آنها را در حكم ظروفى براى نگاهدارى پسران مىپنداشتند!
چنان كه شاعر آنها مىگويد:
و انما امهات الناس اوعية
مستودعات و للانساب اباء:
«مادران مردم، حكم ظروفى براى پرورش آنها دارند ـ و براى نسب تنها پدران شناخته مىشوند»! ولى اسلام اين طرز تفكر را به شدت در هم كوبيد و احكام فرزند را بر فرزندان پسرى و دخترى يكسان جارى ساخت.
۵) آيا مباهله يك حكم عمومى است؟
شكى نيست كه آيه فوق يك دستور كلى براى دعوت به مباهله به مسلمانان نمىدهد بلكه روى سخن در آن تنها به پيامبر اسلام صليالله عليه و آله و سلم است، ولى اين موضوع مانع از آن نخواهد بود كه مباهله در برابر مخالفان يك حكم عمومى باشد و افراد با ايمان كه از تقوا و خدا پرستى كامل برخوردارند به هنگامى كه استدلالات آنها در برابر دشمنان بر اثر لجاجت به جايى نرسد از آنها دعوت به مباهله كنند.
از رواياتى كه در منابع اسلامى نقل شده نيز عموميت اين حكم استفاده مىشود: در تفسير نور الثقلين جلد ۱ صفحه ۳۵۱ حديثى از امام صادق ع نقل شده كه فرمود: « اگر سخنان حق شما را مخالفان نپذيرفتند آنها را به مباهله دعوت كنيد». راوى مىگويد: سؤال كردم چگونه مباهله كنم؟ فرمود: « خود را سه روز اصلاح اخلاقى كن» و گمان مىكنم كه فرمود: روزه بگير و غسل كن، و با كسى كه مىخواهى مباهله كنى به صحرا برو، سپس انگشتان دست راستت را در انگشتان راست او بيفكن و از خودت آغاز كن و بگو: خداوندا! تو پروردگار آسمانهاى هفتگانه و زمينهاى هفتگانهاى و آگاه از اسرار نهان هستى، و رحمان و رحيمى، اگر مخالف من حقى را انكار كرده و ادعاى باطلى دارد بلائى از آسمان بر او بفرست، و او را به عذاب دردناكى مبتلا ساز! و بعد بار ديگر اين دعا را تكرار كن و بگو: اگر اين شخص حق را انكار كرده و ادعاى باطلى مىكند بلائى از آسمان بر او بفرست و او را به عذابى مبتلا كن! سپس فرمود: «چيزى نخواهد گذشت كه نتيجه اين دعا آشكار خواهد شد، به خدا سوگند كه هرگز نيافتم كسى را كه حاضر باشد اين چنين با من مباهله كند».
ضمنا از اين آيه معلوم مىشود كه بر خلاف حملات بىرويه افرادى كه مىگويند «اسلام عملا آيين مردان است و زنان در آن به حساب نيامدهاند» زنان در مواقع حساس به سهم خود در پيشبرد اهداف اسلامى همراه مردان در برابر دشمن مىايستادهاند، صفحات درخشان زندگى حضرت فاطمهي زهرا سلامالله عليها بانوى بزرگ اسلام و دخترش زينب كبرى عليهاالسلام و زنان ديگرى كه در تاريخ اسلام، گام بر جاى گامهاى آنها نهادهاند، گواه اين حقيقت است.
سخن آخر: مباهله؛ بزرگترین سند فضیلت
داستان مباهله و آیهای که در این باره نازل گردیده است، در طول تاریخ شیعه بزرگترین سند افتخار و فضیلت بوده است؛ زیرا الفاظ و مفردات آیه حاکی است که همراهان پیامبر در چه پایه از فضیلت قرار داشتند. در این آیه، علاوه بر اینکه حسن و حسین را فرزندان پیامبر و فاطمه را یگانه زن منتسب به خاندان او خوانده است، از شخص علی علیه السّلام به عنوان «انفسنا» تعبیر آورده است و آن شخصیت عظیم جهان انسانی را به منزله جان پیامبر دانسته است. چه فضیلتی بالاتر از این که یک شخص از نظر معنویت و فضیلت به پایهای برسد که خداوند بزرگ او را به منزله جان و روح پیامبر بخواند.
آیا این آیه گواه بر برتری امیرمؤمنان بر تمام مسلمانان جهان نیست؟
از روایاتی که از پیشوایان مذهبی ما وارد شده است، استفاده می شود که موضوع مباهله اختصاص به پیامبر نداشته و هر فرد مسلمانی در مسائل مذهبی می تواند با مخالفان خود به مباهله برخیزد.
[۱]. «مباهله» در اصل از مادهي «بهل» (بر وزن اهل) به معنى رها كردن و قيد و بند را از چيزى برداشتن است، و به همين جهت هنگامى كه حيوانى را به حال خود واگذارند، و پستان آن را در كيسه قرار ندهند تا نوزادش بتواند به آزادى شير بنوشد، به آن«باهل» مىگويند، و«ابتهال» در دعا به معنى تضرع و واگذارى كار به خدا است.
و اگر آن را گاهى به معنى هلاكت و لعن و دورى از خدا گرفتهاند نيز به خاطر اين است كه رها كردن و واگذار كردن بنده به حال خود اين نتائج را به دنبال مىآورد، اين بود معنى مباهله از نظر ريشه لغت. و از نظر مفهوم متداول كه از آيه فوق گرفته شده، به معنى نفرين كردن دو نفر به يكديگر است بدين ترتيب كه افرادى كه با هم گفتگو درباره يك مساله مهم مذهبى دارند در يك جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرع كنند و از او بخواهند كه دروغگو را رسوا سازد و مجازات كند.
[۲]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية – ايران – تهران، چاپ: ۱۰، ۱۳۷۱ ه.ش، ج ۲، صص ۵۷۸-۵۹۰٫
برای دیدن شگرفی های باور نکردنی زبان تالشی به وبگاهِ «جهان زبان» سر بزنید. هنگام شکافتن فقط ۸ واژه از سد(۱۰۰) واژه چند ده بار برای ره گشایی و بن بست زدایی به زبان مادر(تالشی) پناه برده ام.
jahanezaban.blogfa.com
قربان چاله سرایی قلمی نیک دارد. ای کاش مقاله های دیگری در باب نام های منطقه ی شاندرمین می نوشت. مقاله ی قبلی او بسیار مفید بود.
«تاريخ اسلام مشحون حقايق تلخ و شيرين درسآموزي است که هرکدام در جايگاه خود داراي ويژگيهاي منحصر به خود بوده و براي همهي ابناء بشر چون چراغي منور، روشنکننده مسير زندگي در مسائل فردي و جمعي است.»(برگرفته از متن)
بگذار واژه ی شیرین را اینجا شکافته، ریشه یابی کنم – تقدیم جناب قربان صحرایی چاله سرائی.
قند شیر(لاکتوز) شیرین نیست. ولی ایرانیان از دیرباز آن قند ناشیرین را کشف کردند. نه فقط کشف کردند، بلکه بعد ها هر چیز که قند داشت را نیز شیرین، یعنی قندین، دارای قند نام نهادند. شیرین = مانند شیر = دارای قند – حاصل دانش باستانی ایران زمین.
بچه های ایران! به بلاگفا برگردید – ۲
بعد از یک دامگذاری بزرگ و حساب شده، اکثر وبلاگ ها و سایت های میهنی تعطیل شدند. ما هنگام حرف زدن زیاد ایران ایران می کنیم. ولی گاه به فصل امتحان بی آنکه ژرف بیندیشیم، می بازیم. یکی از این باخت های بزرگ، ترک وبلاگ ها و سایت های میهنی بود.
باقی سخن را در دومین نامه ی من در «وَشتَنِ واژه ها» بخوانید.
نشانی وبگاه:
kashkara.blogfa.com