یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۴ , 20 April 2025

تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۹۲
ساعت انتشار : ۴:۵۹ ق.ظ
چاپ مطلب

بهمن، ماه حماسه

اصولاً مردم ايران‌زمين حماسه‌سازند و حماسه در قاموس و فرهنگ ايرانيان جايگاه ويژه‌اي دارد. روح سلحشوري و حماسي در ايرانيان موج مي‎زند و شايد بتوان ادعا كرد از شاخص‎هاي شناخت مردم ايران، حماسه‎سازي آنان است.

اصولاً مردم ايران‌زمين حماسه‌سازند و حماسه در قاموس و فرهنگ ايرانيان جايگاه ويژه‌اي دارد. روح سلحشوري و حماسي در ايرانيان موج ميزند و شايد بتوان ادعا كرد از شاخصهاي شناخت مردم ايران، حماسهسازي آنان است.

22 بهمن ...

اين روحيه حماسي و سلحشوري سبب شده وقايع منحصر به فردي در زمان‌هاي مختلف در سرزمين ايران رخ دهد. به همين منظور، در تاريخ سياسي جمهوري اسلامي ايران، برخي از ماهها وجود دارد كه شور حماسي در آن بيش از زمان‌هاي ديگر آشكار و تماشايي است.

يكي از ماههاي حماسي در تقويم ايرانيان، بهمن ماه است و در تاريخ جمهوري اسلامي ۲۲ بهمن يك واقعه بود؛ واقعه‌اي حماسي كه در يك روز زمستاني اتفاق افتاد، ولي بهار آفريد.
واقعه‌اي كه مسير تاريخ را عوض كرد و برگي زرين در آن گشود.
اين برگ زرّين تاكنون به وسعت ۳۵ سال گسترش يافته است.
آفرينندگان اين واقعه طلايي براي حفظ دستاوردش حادثه‌ها را پيمودند،
ناجوانمردي
ها را پشت‌سر نهادند،
به نامردي
ها و ستم‌هاي زورگويان خنديدند و از آن باابهت گذشتند،
پا به پاي امام خويش پيش رفتند و با توسن شجاعت و ايثار تاختند،
بعد از امام، پشت سر امامي ديگر كه قدم جاي قدم امام گذاشته بود، قرار گرفتند.
اين سيل عظيم مي‌رود تا به اقيانوس بپيوندد؛ اقيانوسي كه تلاطم امواجش جور و ستم را غرق خواهد كرد،
اما …
اما اين اقيانوس متلاطم را كشتيباني است، موعود، و موعود را نايبي است كه امروز آوازه‌اش سرتاسر عالم را درنورديده، و سخنانش به گاه تنگنا، چنان معادله دشمن را بر هم ميزند كه مدت
ها در سرگرداني مي‌ماند.
پشت سر چنين نايبي، ملتي هوشيار و بصير قرار دارد، و كوچك و بزرگ و جنسيت در اين ملت معنا ندارد
داستان رئيس و مرئوس و كارگر و كارفرما در كار نيست. «همه»، تنها واژه‌اي است براي اين جمع عظيم.

22 بهمن ...


آنان پيشتازند، و با بصيرت، گوش به فرمان ولي مي‌تازند.
آنان از عده‌اي كه در اصطلاحاتِ «نخبه سياسي»، «خواص» و … غوطه مي‌خورند، نخبه‌ترند.
اصولاً به اين اصطلاحات كاري ندارند، و در ميان واژگان فقط «لبيك» را مي‌شناسند؛ لبيك به نايب موعود.
لبيك
شان را در عرصه‌هاي مختلف سياسي و اجتماعي و فرهنگي بروز مي‌دهند. ۲۲ بهمن هر سال و از جمله امسال، يكي از آن عرصه‌هاي مهم سياسي است.
گرچه اين روز نشان از سياست دارد، اينك اين روز در تاريخ جمهوري اسلامي «فرهنگ» شده است؛ فرهنگ حضور، فرهنگ بصيرت و بينش و آگاهي، فرهنگ پايبندي به عقيده، فرهنگ عشق و دلدادگي به وطن،‌ فرهنگ پاسداري از حرمت خون شهيدان، فرهنگ آزادي و آزادگي، فرهنگ ايستادگي و مقاومت، فرهنگ ايثار و شهادت، فرهنگ شورآفريني و حماسه، فرهنگ لبيك به ولايت.

22 بهمن ...


اينجا كوفه نيست؛ اينجا ايران است.
وقتي وليّ علم را بلند ميكند و هل من ناصر سر مي
دهد، بيا و ببين لبيك مردم چه گل مي‌كند.
مردم خوب ايران‌زمين، اين فرهنگ را همواره بهتر از گذشته حفظ كرده‌اند،
در صيانتش دريغ نمي‌كنند،
۲۲ بهمن از خودشان است؛ خودشان خالق ۲۲ بهمن‌اند و خودشان پاسدار آن.
آنان دوباره مي‌آيند، براي سي‌وپنجمين سال پياپي.
سه‌شنبه روز موعود است و خيابان‌هاي شهر ميعادگاه هميشگي.
گوشه‌ گوشه اين ديار شاهد است؛ شاهدي گويا و رسا.
درختاني كه در كناره خيابان
ها قد علم كرده‌اند،
ساختمان‌هايي كه در دو سوي اين مسيرها نظاره مي‌كنند،
آسمان اين شهر شاهدي هميشگي است،
ابرهاي شاهد مي‌آيند و مي‌روند و جاي
شان را با شهود جديد عوض مي‌كنند.
ديدگان خورشيد هم از تماشاي اين حضور سي‌وپنج ساله، برق مي‌زند.
همه چيز مهياست براي بيعتي ديگر، با لبيكي به امتداد تاريخ شيعه.
ملتي بصير مي‌آيند تا شوري بر پا كنند.

22 بهمن ...


همه مي‌آيند تا نامشان را در فهرست شگفتي‌سازانِ حماسه‌آفرين بگنجانند.
آنان به بگومگوهاي سياسي كاري ندارند. هر چند از دعواهاي سياسي غصّه‌دار مي‌شوند، معتقدند درون يك خانواده ممكن است سليقه‌ها مختلف باشد و گاه اختلاف سليقه، لازمه‌ پيشرفت است؛ البته معتقدند حرمت قانون و حقوق شهروندي نبايد در اختلاف سليقه ناديده انگاشته شود.
اين جناح و آن جناح و فلان حزب و بهمان گروه را در قاموس مردم جايگاهي نيست؛ آنان فقط ولايت را مي‌شناسند.
وقتي كليم جلودار است، تلاطم نيل كه در شمار نمي‌آيد.
آنان مي‌آيند تا حماسه بيافرينند؛ بلكه مي‌آيند تا ضمن حماسه‌آفريني، حماسه‌هاي پيشين را تداوم دهند.

روز ۲۲ بهمن تمام ايران مي‌شود يك خيابان؛ خياباني به نام ۲۲ بهمن.
از همه سلايق و با همه علايق،
همه مي‌آيند تا يك خيابان بسازند و در آن اجتماع كنند.
خياباني به وسعت ايران،
خياباني به استواري البرزكوه و به رفعت دماوند بام،
خياباني به بلنداي ايمان و به گستردگي غيرت،
خياباني به پهناي شهامت و به درازاي ايثار و شهادت،
خياباني به نام ۲۲ بهمن.

22 بهمن ...


۲۲ بهمن يك تاريخ است.
بعضي مي‌گويند يك باور است،
و برخي ديگر عقيده دارند يك واقعيت است،
گمان بعضي هم بر قانون بودن آن حكايت دارد.
هركس ۲۲ بهمن را به شكلي تفسير مي‌كند.
همه راست مي‌گويند،
۲۲ بهمن همه اينها هست و بيشتر،
اما مردم مي‌آيند تا اين باور را پاس بدارند،
آنان مي‌آيند تا اين تاريخ زنده بماند و پويا باشد.
تشكيل خيابان ۲۲ بهمن به وسعت ايران، از پايان يك تراژدي سياه حكايت است؛ تراژدي
اي به طول ۲۵ قرن.
پايان اين تراژدي سياه در ۲۲ بهمن سال ۵۷ رقم خورد،
و آن روز شد «روز خدا»، كه طلوع آزادي بود.
پاسداشت روز خدا وظيفه‌اي همگاني است.
همه اين را مي‌دانند،
زن و مرد، كوچك و بزرگ، خُرد و كلان، پير و بُرنا،
همه اقوام ايراني،
از شرق تا غرب اين ديار لاله‌گون،
از شمال تا جنوب سرزمين شهيدان،
از سرزمين مظلومان به پاخاسته آزادي و آزادگي، رئيسعلي دلواري و ميرزاكوچك‌خان جنگلي و شيخ فضل‌الله نوري و ستارخان و كلنل پسيان و …،
از سرزمين مردان علم و عمل و شهادت، مطهري و بهشتي و دستغيب و مدني و اشرفي اصفهاني و مجيد شهرياري و احمدي روشن و عليمحمدي و …،
از ديار لاله‌گون سرداران جهاد و شهادت، علي صياد شيرازي و محمدابراهيم همت و مهدي باكري و مهدي زين‌الدين و حسين خرازي و احمد كاظمي و عباس بابايي و …،
همه اقوام دلير و غيور مرد ايراني؛ كرُد و لُر و بلوچ و گيلك و تالش و تُرك و تركمن و مازني و …،
قمي و كاشاني و اصفهاني و شيرازي و كرماني و مشهدي و رشتي و سنندجي و اهوازي و زاهداني و تبريزي و همداني و زنجاني و …،
و تـهران بـزرگ،
فارس و عرب و عجم،
شيعه و سني،
اكثريت و اقليت در باور مذهبي،
از كرانه‌هاي خليج فارس هميشه فارس تا ساحل لاجوردي خزر نيلگون،
و هركس كه در ايران اسلامي زندگي مي‌كند.
و اينك ۳۵ سال از طلوع روز خدا گذشته و ۲۲ بهمن امسال، جشن تولد ۳۶ سالگي
اش است.
براي حفظ دستاورد روز خدا، ايثار و از خودگذشتگي‌هاي عظيمي رقم خورده،
خون‌هاي فراواني از عزيزان ايران اسلامي پاي اين درخت فرهنگ و حماسه ريخته شده،
سرتاسر اين خاك لاله‌گون رنگين از خون شهيدان است،
مادران بسياري جوانان رشيدشان را براي حفظ روز خدا سپر كردند،
سينه مردان غيوري آماج سهمگين تيرهاي زهرآگين خصم دون قرار گرفت،
دشمن از هر سو به مقابله برخاست،
خشمش از انقلاب شكوهمند اسلامي پاياني نداشته و ندارد،
به هر شكلي كه به عقل ظالمش مي‌رسيد و مي‌رسد، عليه انقلاب اقدام كرده و مي‌كند؛ گويي اين خصومت پاياني ندارد،
يك روز حمله نظامي و تسليحاتي،
روز ديگر ترور و كشتار خياباني،
روز ديگر شبيخون فرهنگي،
روز ديگر حمله به باورها،
و از روز اول محاصره اقتصادي، كه حلقه‌هاي گوناگونش هر روز تنگ‌تر و تنگ‌تر مي‌شود،
آيا به نتيجه رسيده است؟
زهي خيال باطل!
مگر دشمن مي‌تواند از سدّ مستحكم اين مردم استوار بگذرد؟
اما بر قلب اين مردم اين ديار، امير سبز غدير حاكم است،
و بر دل
هاشان فرهنگ سرخ عاشورا جاري است،
خصم دون چه مي‌داند كه غدير چيست و ولايت يعني چه؟!
براي اهالي خيابان ۲۲ بهمن، «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» برنامه و قانون زندگي است،
اما آيا دشمن دون اين را مي‌فهمد؟!
و صد البته ساكنان خيابان ۲۲ بهمن خوب مي‌دانند دشمن چه سرسخت و لجوج است.
اهالي خيابان ۲۲ بهمن فقط از وليّ حرف‌شنوي دارند و بس؛ كاري به دعواهاي سياسي و بداخلاقي‌هاي روزمره معدودي از سكان‌داران حكومتي ندارند،
از آنان جلوترند و سياست را در لفاظي‌هاي ديپلماتيك نمي‌بينند،
انقلابي‌اند، مانند وليّ،
و به وقت مقتضي انقلابي عمل مي‌كنند باز مثال وليّ،
و فقط به سكان‌داري وليّ اعتماد و اطمينان دارند.
اهالي خيابان ۲۲ بهمن مي‌دانند ناخداي اين كشتي فقط «ولايت» است،
و امروز اين سكان‌داري به دست تواناي وليّ حكيم، خامنه‌اي است؛ شاگرد و پيرو تام و تمام خميني كبير.


22 بهمن ...


و مردم، به امر وليّ، اين‌بار نيز، به فضل الهي خيابان ۲۲ بهمن را چنان پر مي‌كنند كه دشمن انگشت كه نه، پنچه حيرت به نيش دهان گزد.
او با خود مي‌انديشد مگر بارها و بارها بر تحريم‌ها نيفزوديم؟!
مگر با افراشتن چماق زور، حربه گفت
وگو و مذاكره را پيش نكشيديم؟!
مگر فتنه و فتنه‌گران را پشتيباني نكرديم و حامي نيستيم؟!
مگر، مگر و مگر و مگر …؟!
اما اينجا خيابان ۲۲ بهمن است به وسعت ايران اسلامي،
و ۲۲ بهمن روز خداست،
و خدا، ساكنان روز خود را پشتيباني بي‌منتهاست؛ ساكناني كه دل به انتظار موعود گره زده‌اند،
و چشم به مشرق ظهور دوخته‌اند تا مغرب انتظار را با طلوعش پايان دهند،
و موعود مي‌آيد تا منتقم خون شهيدان باشد، و در رأس
شان سالار شهيدان،
به اميد ظهور پر سرورش!
و اين چنين است كه ۲۲ بهمن، روز حماسه است و بهمن، ماه حماسه.

—————————————————- 

اين متن را براي مرکز پژوهش‌هاي اسلامي صدا و سيماي جمهوري اسلامي نوشتم

که در فصلنامه اشارات شماره ۱۲ ، زمستان ۱۳۹۲ چاپ و منتشر شد.

 http://pajuhesh.irc.ir/

 

قربان صحرایی چاله سرایی – وبلاگ دران