چهارشنبه ۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ , 23 April 2025

تاریخ انتشار : ۱۰ فروردین ۹۷
ساعت انتشار : ۱:۲۴ ق.ظ
چاپ مطلب
ساعتي با نوروز شهر ماسال؛

از دست‌فروشی راضی هستم / بدهکار کسی نیستم / شهیدان افتخارآفرینان شهرند

71 سال دارد. اصالتاً گيلواني است و از 42 سال پيش ساکن دائمي ماسال شده است. همه ماسالي‌ها او را مي‌شناسند و کم و بيش از وي خاطره دارند. ارابه‌اش براي همه اهالي شهر آشناست.

به گزارش ماسال نیوز، قربان صحرایی چاله سرایی از فعالان رسانه‌ای شهرستان ماسال با یکی از دست فروشان شهر ماسال که اکنون در شهرستان همه او را می‌شناسند به گفتگو نشسته و نتیجه این گفتگویش را بصورت اختصاصی در این پایگاه خبری منتشر کرد:

۷۱ سال دارد.

اصالتاً گيلواني است و از ۴۲ سال پيش ساکن دائمي ماسال شده است.

همه ماسالي‌ها او را مي‌شناسند و کم و بيش از وي خاطره دارند.

ارابه‌اش براي همه اهالي شهر آشناست.

مي‌گويد قبل از اينکه براي هميشه محل سکونتش را ماسال قرار دهد، براي کسب لقمه‌اي حلال با مهاجرت به گيلان در کوره‌هاي ذغال‌پزي کار مي‌کرد.

باقلاهايش را همه دوست دارند. رمز خوشمزگي‌اش را دو چيز مي‌داند: اول شاکر بودن به درگاه الاهي و راضي بودن از لطف او و بعد نوع باقلايي که انتخاب مي‌کند.

براي رضايت مشتري در شستشو و آماده کردن و پُخت باقلاي طارم وسواس خرج مي‌کند.

عطر گلپر ييلاقات ماسال و شاندرمن با فلفل و سرکه و نمک به دستپخت وي طعم دلچسبي مي‌دهد.

تنها ماسالي‌ها نيستند که مشتري دائمي‌اش هستند؛ از همه‌جا مشتري دارد: از تهران گرفته تا قم و کرمانشاه و تبريز و قزوين و مازندران و …

مي‌گويد هرکس که يک‌بار باقلايش را ميل کند، مشتري دائمي‌اش مي‌شود.

از کارش راضي است. بدهکار کسي نيست.

مي‌گويد بازارش کساد ندارد و الحمدلله هميشه در رونق است.

شنبه و يکشنبه و آذر و ارديبهشت و زمستان و تابستان ندارد، همواره مشتري‌ها دور ارابه‌اش جمع هستند.

۴ دختر و ۴ پسر (هشت فرزند) را با همين ارابه‌اش به سامان رسانده‌ است.

رفقايش نيز حرفش را تأييد مي‌کنند.

محل کسب و کارش در سايه‌ گلزار شهيدان شهر است، کنار مسجد جامع ماسال. به شهداي شهر عُلقه و علاقه‌اي خاص دارد.

معتقد است شهيدان افتخار‌آفرينان شهرند و ذکر نام و يادشان افتخار است. در عين حال مي‌گويد خود را لايق نمي‌داند حتي اسم شهيدان را بر زبان آورد.

نام شهيد عبدالرحيم شکوهي که برده مي‌شود بغضي حزين گلويش را ‌مي‌فشرد و سيماي رنج‌کشيده و سالخورده‌اش را با حُزني قديمي در هم مي‌آميزد و شبنمي ملايم گوشه‌ي ديدگانش را نمناک مي‌کند.

ماسال مي‌شناسدش: نامش نوروز رنجبر است، مشهور به «نَجو».

 


يک ديدگاه

  1. شاندرمني گفت:

    خدا «نجو» را رحمت کند، اينک در بين ما نيست و به جوار رحمت حق شتافته است.