جمعه ۲۳ شهریور ۱۴۰۳ , 13 September 2024

تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۹۱
ساعت انتشار : ۴:۲۰ ق.ظ
چاپ مطلب

گفتمان بسازید؛ رئیس‌جمهور مجبور می‌شود اجرایش کند! (بخش دوم)

ماسال نيوز: وقتی آقا در سال ۷۰ فرمودند که ماشین‌های دولتی استفاده نکنید، فردایش  ستادی تشکیل شد و نداي رهبري لبيك گفته شد و… . بعد از حدود دو- سه ماه دوباره یک بخش‌نامه با امضای آقای حبیبی آمد که پیرو فرمایشات مقام معظم رهبری، از این به بعد کسی اجازه استفاده از ماشین‌های دولتی را ندارد مگر افراد ذیل؛ یک صفحه و نیم فقط اسامی مسئولیت‌هایی بود که اجازه استفاده داشتند.

ماسال نيوز: وقتی آقا در سال ۷۰ فرمودند که ماشین‌های دولتی استفاده نکنید، فردایش  ستادی تشکیل شد و نداي رهبري لبيك گفته شد و… . بعد از حدود دو- سه ماه دوباره یک بخش‌نامه با امضای آقای حبیبی آمد که پیرو فرمایشات مقام معظم رهبری، از این به بعد کسی اجازه استفاده از ماشین‌های دولتی را ندارد مگر افراد ذیل؛ یک صفحه و نیم فقط اسامی مسئولیت‌هایی بود که اجازه استفاده داشتند.

ماسال نيوز سعيد جليلي انتخابات يازدهم رياست جمهوري

دكتر سعيد جليلي كه اين روزها بيش از هميشه نامش در رسانه ها با موضوع سیاست خارجی جمهوری اسلامی پیوند خورده است، چندین ماه مانده به دوره‌ی نهم انتخابات ریاست‌جمهوری در پاييز ۱۳۸۳ و در دفتر جنبش عدالتخواه دانشجويي در خيابان ۱۶ آذر سخنان مهمي درباره انتخابات رياست جمهوري آن برهه ايراد كرده است كه به خوبي گرايش هاي فكري و گفتمان محور وي را نشان ميدهد.
 
بخش دوم:
 
در مورد بعضی سازمان‌ها نه نخبگان دغدغه دارند و نه مردم!
 
یکی دیگر از مسایلی که خیلی مغفول است، این است که در کشور ما تقریبا هیچ موضوعی نیست که ما برای آن دستگاه‌ و نهادی تشکیل نداده باشیم، بلکه گاهی چندین نهاد. آن سازمان‌ها نهادینه هم شده‌اند. یعنی [برای پیگیری موضوعات مختلف] ساختار ایجاد کرده‌اید، بودجه داده‌اید.
 
حتی در موضوعات خیلی فرعی‌ای که شاید در کشورهای پیشرفته هم این‌گونه به صورت مجزا به آن مسایل نپرداخته باشند و بودجه و نهاد اختصاص نداده باشند. یعنی شما دارید هزینه می‌کنید ولی از سوی دیگر بسیاری از این دستگاه‌ها مغفول‌اند. یعنی همین جمع حاضر، حداکثر می‌دانیم که وزیر صنایع کی بود و یا این‌که این وزیر که آمد مسئولیت گرفت و رفت، خوب بود یا بد. ولی ما نمی‌دانیم که در وزارت صنایع ده‌ها معاونت، سازمان و نهاد مهم وجود دارد که می‌توانند کشور را متحول کنند. اصلا متوجه نمی‌شویم چه کسی رئیسش شد، چه کسی آمد و چه کسی رفت! بعد می‌بینید که بسیاری از مسایلی که شما نسبت به آن دغدغه دارید مثل رانت‌خواری و فساد اقتصادی در همین سازمان‌ها اتفاق می‌افتد، در حالی که مثلا وزیر هم آدم خوب و پاکی است.
 
می‌بینید که سازمان‌هایی وجود دارد که سه دوره انتخابات ریاست‌جمهوری هم که برگزار می‌شود، مسئولینش تغییری نمی‌کنند. اساساً نه تنها افکار عمومی مردم که حتی نخبگان جامعه هم متوجه آن دستگاه نیستند. بنده نمایشگاهی مربوط به مفاسد اقتصادی رفته بودم، بعد می‌دیدم که یک اختلاس را کشف کرده‌اند با ۱۱۶ میلیارد تومان- حالا شما حساب کنید که با این ۱۱۶میلیارد تومان چندتا کارتن‌خواب را می‌شود سامان داد!- مربوط به رئیس اداره‌ی منابع طبیعی فلان شهرستان. مثلا چند مورد زمین را تغییر کاربری داده است. در حالی که امثال ما تا اسم یک شهرستانی مطرح می‌شود، حداکثر ذهن‌مان دنبال این است که فرماندار آن‌جا کیست و… . اصلا کسی به فکر این است که بررسی و پیگیری کند که رئیس اداره‌ی منابع طبیعی آن شهر کیست و چرا جابجا شد و… . طبیعی است که نتیجه‌ی چنین عملکردهایی می شود فقر و غنا.
 
فاصله‌های طبقاتی که از روی هوا نمی‌آیند، نتیجه‌ی چنین کارهایی هستند. این بودجه‌ی کشور -که سالانه بالغ بر چندین هزار میلیارد است- تزریق می‌شود و گفته می‌شود که خروجی ندارد، کجا می‌رود؟ از کدام منافذ خارج می‌شود و هدر می‌رود؟ یکی از کارهای مهمی که حرکت‌های دانشجویی انقلابی می‌توانند انجام دهند این است که در هر یک از این مباحث به صورت گروهی و تخصصی متمرکز شوند و آن‌ها را عینی نمایند. در این‌که عدالت خوب است، همه مشترکیم، اما این‌که عدالت در حوزه‌ی بهداشت کشور چیست؟ را باید پزشکی که رئیس بیمارستان بوده، پزشکی که در این حوزه کار می‌کند، و مثل شما آدم دغدغه‌مند و دلسوزی هم هست بگوید. شما باید از چنین کسانی دعوت کنید که بگویند در سیستم درمانی ما چه مشکلاتی هست؟ در سیستم بیمه‌ی درمانی چه معضلاتی وجود دارد؟ یا مثلا سازمان بهزیستی، کمتر کسی به آن توجه می‌کند، در حالی که اگر این سازمان وظایفش را به خوبی انجام دهد، می‌تواند کلی تاثیرگذار باشد. اگر نگوییم صدها، می‌توانیم بگوییم ده‌ها سازمان از این سنخ وجود دارند که کار دست‌شان هست ولی وقتی به سراغ‌شان می‌روی، می‌بینی که خیلی راحت[خیلی ریلکس] کارشان را انجام نمی‌دهند و خاطر جمع هم هستند که هر کی بیاد و برود- از چپ چپ تا راست راست- کسی به موقعیت آن‌ها کاری ندارد. این بحث را باید عینی کرد و دنبال کرد، همه‌اش دنبال بحث‌های سیاسی نباشید.
 
اگر گفتمان به این صورت شکل گرفت، چندان تفاوت نمی‌کند که X رئیس‌جمهور شود یا Y یا Z؛ چرا که با خود می‌گوید که الان جامعه فهمیده است که وظایف رئیس‌جمهور چیست و از او این سنخ مسایل را مطالبه می‌کند، جامعه فهمیده که عدالت صرفاً یک مبحث کلی نیست، لذا می‌گوید که من در عرصه‌ی بازرگانی از تو [رئیس‌جمهور] این شاخص‌ها را می‌خواهم، در عرصه‌ی بهداشت و درمان این مسایل را می‌خواهم، در عرصه‌ی آموزش و پرورش این مسایل را می‌خواهم و… . مثلا نکته‌ی جالبی درباره‌ی عدالت در حوزه‌ی آموزش و پرورش: یکی از چیزهایی که در کشور کره‌ی جنوبی- که یک کشور سرمایه‌داری است- قاچاق است و ممنوع و جرم محسوب می‌شود، کلاس‌های کنکور است. می‌گویند که این کلاس‌ها، فرصت‌های برابر ایجاد نمی‌کند. وزیر آموزش و پرورش این کشور در حدود ۲سال پیش برای فرزندش معلم خصوصی گرفته بود، که همین مساله باعث برکناری او از مسئولیتش شد. نمی‌خواهم بگویم که این‌گونه باید باشد یا نباشد؛ بلکه سخنم این است که بالاخره باید روشن باشد که عدالت در آموزش و پرورش یعنی چه؟ برابری فرصت یعنی چه؟ این‌ها را باید روشن کنیم و بعد مطالبه کنیم.
 
اهمیت تیم کاندیداها در انتخابات ریاست جمهوری
 
نکته‌ی دیگری که در انتخابات ریاست‌جمهوری باید مورد توجه جدی قرار بگیرد، تیم هریک از کاندیداهاست. بعد از این‌که مشخص شد وظایف چیست و اهداف عینی در هر بخش مشخص شد، طبیعتا این‌که آقای X عمل کند یا آقایY متفاوت است.
 
نمی‌شود که کاندیدا یکسری حرف‌های خوبی بزند و بعد که شد رئیس‌جمهور، هر کسی را که خواست انتخاب کند. می‌گویند که آقا این شخص که اساسا با شعارهای شما نمی‌خواند، شما حرف‌های دیگری می‌زدی که اصلا با عملکرد ۲۰ ساله‌ی این شخص هم‌خوانی ندارد. بالاخره عملکرد آینده که جدای از عملکرد گذشته نیست. مثلا ما در انتخابات مجلس هم این مساله را دیدیم، که یک نفر در لیست قرار می‌گیرد که انسان با خود می‌گوید این فرد چگونه به یکباره شد اصولگرا! این‌که رفتار قبلی‌اش اصلا با اصولگرایی هم‌خوانی ندارد. لذا به نظر من مهم است که هر یک از کاندیداها تیم اصلی خود را قبل از انتخابات معرفی کنند. بالاخره مهم است که چه کسی قرار است بشود وزیر بهداشت؟ چه کسی قرار است بشود وزیر آموزش و پرورش؟ و… . اصلا این مرسوم است که [در سایر کشورها] همه‌جا معرفی می‌کنند. چطور این کاندیدا [در صورت پیروزی در انتخابات] می‌خواهد در طی ۲ ماه این تیم را تعیین کند، خوب الان معرفی کند. حداقل این‌که برای هر پست ۳ نفر معرفی کند و بگوید که من از میان این‌ها یکی‌شان را انتخاب خواهم کرد.
 
مثلا کاندیدا ابتدا باید به صورت عینی- و نه در حد کلیات- به سئوالاتی از این سنخ پاسخ دهد که مثلا در سیاست‌خارجی مهم‌ترین بحثت چیست؟ برای سیاست‌خارجی فعال چه مختصاتی قایل هستی؟ «عزت، حکمت، مصلحت» در موضوع خلیج‌فارس یعنی چه؟ در بحث NPT چه معنایی دارد؟ چه برنامه‌ای برای این موضوع داری، چگونه می‌خواهی عمل کنی و… . خوب بر فرض که این‌ها همه درست، حالا در مرحله‌ی بعدی باید مشخص کند که چه کسی را می‌خواهد در این مسئولیت [ مثلا وزارت‌خارجه] بگذارد؟ خوب این فرد که اساسا این‌ حرف‌ها را قبول ندارد، یا اصلا سابقه‌اش به این سنخ کارها نمی‌خورد و… .
 
نقش نخبگان و جنبش دانشجویی در فضای انتخابات ریاست جمهوری
 
گفتمان انتخابات ریاست‌جمهوری باید این‌گونه شکل بگیرد: یک فضای عینی، مشخص، شفاف و حقیقی که واقعا در حل مشکلات کشور تاثیرگذار باشد، نه این‌که در حد کلیات باقی بماند. عرضم این است که این فضا خودبخود ساخته نمی‌شود، لذا چه کسی می‌خواهد این فضا را ایجاد کند؟ از مردم عادی که انتظاری نیست، تا امروز که فضای انتخاباتی را رصد می‌کنیم می‌بینیم که نخبگان جامعه چندان به این مباحث وارد نشده‌اند- گاهی یک اشاراتی می‌کنند که اگر این‌طور بشود خیلی خوب است، ولی سریع از کنارش می‌گذرند- اما حرکت شما دوستان [فعالان جنبش دانشجویی] می‌تواند در این زمینه مفید و موثر و در حد خودتان هم تاثیرگذار باشد. من ادعا نمی‌کند که بر فرض که این حرف‌ها درست باشد و دوستان هم عمل کنند، فردا تکلیف رئیس‌جمهور هم روشن می‌شود. نه، ولی به هر حال باید به این سمت حرکت کنیم که گفتمان انتخابات ریاست جمهوری را یک گفتمان عینی، واقعی و مبتنی بر خواست‌های آرمانی استوار کنیم.
 
چون این حرکت جدید است، نفس طرح این سنخ مباحث مفید است. متاسفانه خیلی عقبیم، چرا که هنوز درباره‌ی این‌که رئیس‌جمهور چه وظایف و اختیاراتی دارد، گفتمان‌سازی نکرده‌ایم. بستر را فراهم کنید تا سه تا پزشک خوب که شاید سخنران نباشند ولی در حوزه‌ی بهداشت و سلامت حرف دارند، حرف‌های‌شان را بزنند. چرا چهره‌های ما منحصر می‌شود در چندتا آدمی که صرفا در حوزه‌های نظری می‌توانند صحبت کنند. علی‌رغم این مشکلاتی که هست، چرا کشور سرپاست؟ چرا این‌ همه موفقیت داریم؟ چون در هر دستگاهی که می‌روی، آدم‌های مخلصی می‌بینی که کار اصلی را آن‌ها انجام می‌دهند. آدم‌هایی هستند که نمی‌گذارند کار زمین بماند. من به عینه خودم این موارد را دیدم. البته این افراد خیلی شناخته شده نیستند، چون به مناسبات باندی و جناحی وصل نیست، مسئولیت بالایی ندارد. لذا اتفاقا یکی از کارهای ما باید این باشد که [شرایط را فراهم کنیم] تا این فرد بشود وزیر، بشود معاون، بشود مدیرکل و… .
 
گفتمان بسازید؛ رئیس‌جمهور مجبور می‌شود اجرایش کند!
 
اگر شما فضای گفتمان انتخابات ریاست‌جمهوری را شکل بدهید، هر کس که رئیس‌جمهور شود، مجبور است که زیر پوشش این فضا قرار بگیرد. همان‌طور که در مساله‌ی کارتن‌خوابی وقتی شما فضا را شکل دادید، روزنامه‌ی شرق هم گریزی از این ندارد که برای این موضوع تیتر یک بزند و سرمقاله کار کند [ولو آن‌که آن‌گونه که شما می‌خواستید انعکاس ندهد و یا آن حرفی را که شما می‌پسندید نزند]، چون می‌بیند که اگر این کار را نکند، قافیه را باخته است، از آن طرف روزنامه‌ی کیهان هم خبر شما را کار می‌کند.
 
سراغ صاحب‌نظران واقعی و اساتید فن هر عرصه بروید، نه لزوما کسانی که در چارچوب‌های کلیشه‌ای کارشناس آن بحث شناخته می‌شوند. [مثلا استاد دانشگاه هستند و یا فلان مدرک را دارند و…] ممکن است که کسی در یک عرصه‌ای حرفی بزند که حاصل سی‌سال تجربه و دلسوزی باشد، شاید مدرک لیسانس هم نداشته باشد. مثلا یک فردی به صورت اتفاقی با بنده آشنا شده بود، طرحی در حوزه‌ی حمل و نقل ریلی کشور داشت که مدعی بود اگر اجرا شود، فلان مقدار از بودجه‌ی عمرانی کشور صرفه‌جویی می‌شود، طرح را هم به صورت مستند آورده بود. طرح را دادم به دو-سه نفری که در این زمینه تخصص داشتند[مدرک دکترا داشتند] ارائه کردم، گفتند که چارچوب طرح درست است و بی‌ربط نیست، هرچند که شاید باید بخشی اجزایش اصلاح شوند. خوب ایشان یک فردی بود که حدود سی‌سال در طرح و برنامه راه‌آهن فعالیت کرده بود.
 
شاخص‌سازی کنید
 
یکی از بحث‌های مهم شاخص‌سازی است. کلی‌گویی چندان فایده‌ای ندارد. مثلا ما سالانه حدود ۲۰هزارنفر در جاده‌های کشور کشته می‌دهیم، یعنی در ده‌سال به اندازه‌ی شهدای جنگ. ضمن این‌که به خانواده‌های این افراد نه امکانات بنیاد شهید داده می‌شود و نه حمایت خاصی صورت می‌گیرد. این آمار درحالی که در کشوری مثل سوئد این آمار در حدود ۱۷ نفر است. باید از وزیر راه پرسیده شود که اگر مثلا ۵۰۰۰ از این ۲۰هزار مربوط به کاستی‌های بخش شماست، شما چه برنامه‌ای برای کاهش این تعداد داری؟ بعد می‌بینی که یک نفر وزیر می‌شود و می‌رود، هیچ‌کس نیست از او سئوال کند. یکی از بحث‌هایی باعث شد که ما انگیزه پیدا کنیم برای حضور در انتخابات مجلس این بود که شما می‌بینید افرادی ۴ سال وزیر می‌شوند و بعد از ۴ سال که دوباره آن‌ها را برای مسئولیت وزارت به مجلس معرفی می‌کنند، درباره‌ی ۱۱ وزیر مهم دولت حتی یک نماینده هم وقت نمی‌گیرد تا در مخالفت با آن‌ها صحبت کند. یعنی واقعا این وزارت‌خانه‌ها و دستگاه‌ها مثل ساعت کار می‌کردند؟ من نمی‌گویم که فردی که ۴ سال وزیر بوده برای دور بعد رای نیاورد، بلکه حداقل یک نفر بلند شود و بگوید شما در این ۴ سال این ایرادات را هم داشتید. از میان ۲۹۰ نفر نماینده، در مورد ۱۱ وزیر حتی یک نماینده هم بلند نمی‌شود که در مخالفت صحبت کند! این فضا است که شرایط را مهیا می‌کند تا یک نفر که امروز وزارت کشور است، فردا وزارت راه باشد، پس‌فردا می‌گویند برو فلان وزارت‌خانه. این‌ها بحث‌هایی است که باید اصلاح شود. آخر شما تا حالا سابقه‌ای در وزارت راه داشته‌ای؟ اصلا می‌دانی که چندتا معاونت دارد؟ این یک مثالش است.
 
منفعت طلبی جلوی حرکت کشور را گرفته است/ ماشینی که بنزین مصرف می‌کند، اما حرکت نمی‌کند!
 
آن چیزی که به نظر من الان [سال ۸۳] خیلی باعث فشل‌ شدن ما شده است، این ساختار اجرایی و اداری کشور است. اگر شما ساختار اداری و اجرایی کشور را به مثابه یک ماشین تصور کنید، بحث این نیست که این ماشین سمت کرج برود یا سمت قم. بلکه مشکل این است که این ماشین اصلا راه نمی‌رود. نه این‌که صرفا راه نرود، بلکه بنزین مصرف می‌کند ولی درجا کار می‌کند. یک وقت هست کار نمی‌کند، هزینه‌ای هم برای‌تان ندارد، می‌گویید برویم سراغ یک ماشین دیگر؛ اما یک وقت است که شما همه‌ی بودجه کشور را خرج کارواش و نظافت و بنزین این ماشین می‌کنید ولی آن هم درجا کار می‌کند و شما را به جایی نمی‌برد. لذا شما می‌بینید که در این سیستم اداری و اجرایی کشور یک بخش‌نامه‌ی عادی به فرجام سیستمی نمی‌رسد. البته نه این‌که کلا بلکه معمولا این‌گونه است. آن بخش‌نامه‌ای که به سرانجام می‌رسد، بخش‌نامه‌ای است که عده‌ای منافع‌شان را در آن می‌بینند و اجرایی شدن آن را دنبال می‌کنند. خیلی وقت‌ها اگر این سنخ افراد نباشند، می‌بینید که این بخش‌نامه همین‌جوری معطل ماند. مثل توپی که شوت می‌شود و در گوشه‌ای از زمین متوقف می‌شود و دوباره یک توپ جدید را وارد میدان می‌کنند. خوب در سیستمی که یک بخش‌نامه به طور عادی به فرجام نمی‌رسد، شما می‌خواهید که یک آرمان مثل عدالت تحقق عینی پیدا کند؟! لذا شما وقتی که درون این سیستم از این آرمان‌ها سخن می‌گویی به تو می‌خندند.
 
موانع رشد خیلی ساده است! آفات حل‌نشدنی نیست!
 
یکی از مسایل مهم و با اولویت کاندیدای ریاست‌جمهوری باید این باشد که شما برای این مساله چه راه‌حلی دارید؟ آفاتی که سیستم اداری و اجرایی ما را گرفته خیلی مهم است و این آفات حل نشدنی هم نیست. یعنی این‌طور نیست که فکر کنید این شبهه‌ی «ابن‌کمونه» است که نمی‌شود آن را حل کرد. نه. ببینید وقتی که یک ماشین کار نمی‌کند، مثلا یک بنز آخرین سیستم که حرکت نمی‌کند و راه نمی‌رود، شما نمی‌گویید خوب این حرکت نمی‌کند پس بیایید بنشینیم دوباره یک بنز دیگر درست کنیم، نه بلکه ممکن است این راه نرفتن به دلیل این باشد که فقط باد لازم دارد، چرخش پنچر شده است، کافی چرخ را باد کنید. لازم نیست کار شاقی انجام دهید. بعضی وقت‌ها می‌بینید که یک آشغال کوچک در کاربراتورش گیر کرده است، کافی است که آن آشغال را بزدایید، لازم نیست بگویید که این بنزها که به درد نمی‌خورد، آقا من باید بروم یک سنگ‌بنای نویی بگذارم و چند سال وقت بگذارم و یک سیستم دیگر طراحی کنم و بعد یک ماشین جدید بسازیم. نه. ساختار اجرایی کشور الان با این‌چنین مشکلاتی روبروست.
 
برای روشن‌تر شدن بحث مثالی می‌زنم. بنده مدتی است مباحث مربوط به موانع تولید علم در کشور را تعقیب می‌کنم، چرا علم در ایران تولید نمی‌شود؟ با اساتید و افراد مختلف و متنوعی هم صحبت کردم، هر چه نظر در این زمینه بود را جمع کردیم، دیدم واقعا موانع چیزهای خاصی نیستند، بلکه همه‌ی آن‌ها در ۷ موضوع خلاصه شد. شما این ۷ مساله را حل کنی، کار خیلی راه می‌افتد. بعد این ۷ موضوع هم چیزهای خاصی نیست. مثلا اساتید حال تعامل با یکدیگر و با دانشجویان را ندارند و.. . در خیلی از موضوعات که کار گیر کرده است، این‌طوری گیر کرده است. مثلا یک‌باره به بنده‌ای که نمی‌دانم این وزارت‌خانه چندتا ساختمان دارد و… می‌گویند برو راس این دستگاه. طبیعی است که خیلی که با استعداد باشم، یک سال طول می‌کشد تا مناسبات حاکم بر آن دستگاه را بفهمم. در حالی که کسی که می‌خواهد وزیر شود نه تنها باید این‌ها را بداند بلکه باید برای جزءجزء آن‌ها طرح و برنامه داشته باشد. موانع را بشناسد تا بتواند کار را پیش ببرد. بعد می‌بینی خیلی راحت می‌گویند وزارت تعاون نشد، اشکالی ندارد بیا برو وزارت آموزش و پرورش. بعد می‌بینی که در سیستم آموزش و پرورش حدود یک میلیون‌نفر هم نیرو داری.
 
این نکته تنها از آفات این دولت[ دولت اصلاحات] نیست بلکه می‌بینی هر که می‌آید همین مدلی عمل می‌کند. این مساله و آفت که تنها در سطح وزیر باقی نمی‌ماند، بلکه در مورد معاونین و مدیرکل‌ها هم هست. من بارها این مثال را در جمع دوستان گفته‌ام. مثلا همین جمع بلند شوید و بروید سراغ یک بقالی در همین اطراف، بگویید ما آدم‌های خوبی هستیم، همان‌هایی هستیم که چند وقت پیش در حمایت کارتون‌خواب‌ها، کارتون‌خوابی کردیم! و… یک هفته بقالی‌ات را بسپار به ما و برو مرخصی. ببینید آیا حاضر خواهد شد که مغازه‌اش را بدهد دست شما؟! خواهد گفت که اشکالی ندارد ولی اول شما یک مدتی بیا این‌جا کار کن، ببین چه کسی شیر می‌آورد، چه کسی نوشابه می‌آورد، بفهم که کار از چه قرار است، بعدش مشکلی ندارد در اختیار شما می‌گذارم. حالا ما به یکباره یک دستگاه را در اختیار یک نفر قرار می‌دهیم، تازه وقتی می‌رود سرکار، می‌خواهد بفهمد که آن‌جا چه خبر است! طبیعی است که کار پیش نمی‌رود. مشکلات دیگر مثلا افرادی هستند که چند شغل دارند، یا این‌که کار سیستمی نیست بلکه قایم به فرد است. یعنی آن‌که خوب هم کار می‌کند، قائم به خودش است، به محض این‌که از آن مسئولیت می‌رود، کار برمی‌گردد به صفر. لذا باید ساختار اجرایی کشور اصلاح بشود وگرنه شما بهترین برنامه‌ها و طرح‌ها را فراهم کن، ولی با این سیستم اجرا نمی‌شود. تا چرخ پنچر باشد ماشین راه نمی‌رود. این یکی دیگر از آن بحث‌های مهم است.
 
مشکل سیستم فرسودگی و فساد است
 
این سیستم عریض و طویل دیوان‌سالاری کشور، سیستمی نیست که بگوییم مجانی کار می‌کند، من بارها این مثال را در جمع دوستان زده‌ام که اگر شما بودجه‌ی کشور را یک منبع آب در نظر بگیرد، این منبع آب می‌بایست بیست واحد آب داشته باشد که به دلایل مختلف اکنون ده واحد آب دارد، اما مشکل مهم کشور این است که همین ده واحد هم به باغچه‌ها نمی‌رسد. چرا که قرار است این آب به وسیله‌ی لوله‌های فاسد و پوسیده و شیلنگ‌های سوراخ به باغچه‌ها برسد، لذا از همان ده واحد هم تنها دو واحدش به باغچه‌ها می‌رسد و هشت واحد آن در سیستم هرز می‌رود. چه کسی باید جلوی این هرز را بگیرد؟ این اصلاح هم صرفا با کارهای شکلی صورت نمی‌گیرد.
 
 
تاريخ انتشار بيست و پنجم مهرماه ۱۳۹۱